به نام خدا
ما از معلم عزیزمان ممنون میباشیم که این موضوع را به ما داد تا درمورد این موضوع مهم فکر کنیم و انشا بنویسیم. ما باید به خانواده خود احترامهای زیادی بگذاریم. نمیدانیم چرا تا به حال به موضوع به این مهمی فکر نکردهبودیم. خانواده شامل پدر،مادر، برادر و خواهر میشود. ما در کنار آنها زندگی مینماییم. ما خانواده خود را دوست داریم. شاید بعضی وقتها از داداشمان مشت بخوریم و به او لقت بزنیم ولی همچنان او را دوست میداریم. ما یک خواهر کوچکتر هم داریم و بسیار او را هم دوست میداریم. میدانیم او هم ما را خیلی دوست دارد. چون هر وقت با عروسکش روپایی بازی میکنیم از شدت خوشحالی گریه میکند. یا وقتی که مدادهایش را قرض میگیریم برای خودمان، از خوشحالی جیغ میزند. تازه، دیروز که با پدر و مادرمان شام بیرون بودیم، ما سهم پیتزای او را گرفتیم و او از خوشحالی اشک در چشمانش جمع شد. البته به جایش ما سهم نوشابهمان را به او دادیم و کار خوب او را جوبران کردیم. فقط نمیدانیم چرا وقتی آن را باز کرد گازش ریخت روی لباسش و ما خندیدیم. اما برادرمان یک پسگردنی محکم به ما زد و این دفعه خواهرمان خندید. خلاثه اینکه در خانواده و با خانواده همه جا خیلی خوش میگذرد. ما از فکر اینکه خانواده نداشته باشیم تن و بدنمان میلرزد. و هر روز بخواطر آن شکرگزار خداوند رحیم و رحمان و مهربان و بخشنده هستیم. پایان
circle
۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
تو سرو کله زدن بچگی🤧😢یادش بخیر