میتسوبیشی کیست؟
سالها پیش مردانی از سرزمین پارس و مازندران برای کار به ژاپن میرفتند. گویا آنجا پول خوبی به کارگرها میدادند. یکی از انها که از مازندران رفت قربان بود . زن و بچه قربان در وضعیت اقتصادی سختی میزیستند برای همین قربان تصمیم گرفت به ژاپن برود و برای خانواده خود پول تهیه کند .
همان اوایل حضورش بود که در شغل شریف مرده سوزی عاشق زن شوهر مرده ای به نام اونیکو شد. آن زن به او بله گفت و با هم ازدواج کردند. حاصل این ازدواج دختری به نام میتسو بود. یک روز که قربان در حال رفتن به محل کار خود بود توسط دو نفر خفت گیری شد. آنها ایرانی بودند و وقتی خوب به چهره شان نگاه کرد فهمید آشنا هستند بله آنها برادر زنهای ایرانی اش بودند. ناگهان قربان به یاد آورد در ایران زن و فرزندی داشته است. برادرزنهایش امده بودند تا او را کت بسته با خود ببرند. او از انها خواست اجازه دهند دخترش میتسو را با خود بیاورد و آنها اجازه دادند.
خلاصه قربان میتسو را از مادرش جدا کرد و با خود به ایران اورد و دوباره در مازندران به کارگری مشغول شد.
اما بشنوید از میتسو. او که از مادر خود جدا شده بود بسیار گوشه گیر شده بود و وقتی بزرگ شد بخاطر بلایی که پدرش بر سر مادرش آورد هرگز ازدواج نکرد. با انکه جوانان رعنای بسیاری برای خواستگاریش می آمدند (آخر کلاس داشت یه رگش خارجی بود) ولی او به همه آنها جواب منفی داد. همسن و سالهای او ازدواج کردند ولی او همچنان بی شی ماند و کم کم به «میتسو بی شی » معروف شد. شاید متوجه ربطش نشده باشید ولی اگر فقط ذره ای مازندرانی رگ داشته باشید میدانید که شی در مازندران به شوهر میگویند. اصلا هم انتظار نداشته باشید بگویم آنها در کدام شهر مازندران زندگی میکردند چون میتسو راضی نیست. در پایان وقتی پدرش از شوهر کردن او ناامید شد و دید همه ترشیدگی وی را مسخره میکنند او را به ژاپن پیش مادرش فرستاد. مادرش به تازگی یک کارخانه ماشین سازی تاسیس کرده بود و دنبال نامی برای آن میگشت. همین که میتسو داستان خود در مازندران را برای او تعریف کرد مادرش از نام مازندرانیش خوشش آمد و این نام یعنی میتسوبیشی را بر کارخانه اش نهاد. پایان
تعداد بازدید: 510
۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
قشنگ بود😁✅