به نام خدا
موضوع انشا: انتخابات
ما از معلم خود سپاسگزاریم که این موضوع را به ما داد تا ما کمی درباره آن کار، خود را به فکر بیعندازیم.
پدرمان میگوید ما نمیخواستیم رأی بدهیم یعنی پدرمان نمیخواست رأی بدهد اما دیشب مادرمان به او گفت یادت میاید در چند سال پیش وزیری میگفت من افتخار میکنم تا الان یک خانه هم نساخته ام؟ میدانید آخر ما بعد از اینکه شهید رییسی رییس جمبور شد ازینای مسکن اسم نوشتیم و تا الان سه تا از قسطهای آن را پرداخت نموده ایم. فعلا زمین آن را تحویل ما داده اند و سفت کاریش انجام شده. اگر وزیری مثل دولت قبلی بیاید و ساختمان ما نیمه کاره بماند ما چه گلی به سر خود کنیم و چگونه خانه دار شویم. مادرمان به پدرمان گفته اگر به کسی مثل شهید رییسی رای ندهد آن را هلال نمیکند. چون ممکن است ما تا چهار سال خانه دار شدنمان عقب بیفتد. ما نمیخواهیم دیگر هر روز غرغرهای آقای فریدونی صاحبخانه مان را بشنویم. آن به هر بحانه ای ما را دعوا میکند. آخر به آن چه مربوط است که ما موی خواهرمان را میکشیم و اون گریه میکند. یا به آن چه ربطی دارد ما روی دیوار اتاقمان تابلوهای زیاد مسی و رونالدو را میچسبانیم. خلاصه درددل زیاد هست آقا معلم . لطفاً شما هم به کسی رای بدهید که غوصه ما بدبخت بیچاره ها را بخورد نه حقمان را.
پایان
circle