با کلی ذوق و شوق یه کدو تنبل خریدم و شب تا صبح وقت گذاشتم هالووینی درستش کردم. ظهر که از مدرسه برگشتم دیدم مامانم میگه: “باریکلا پسر هنرمندم چقدر قشنگ کدو رو تزیین کرده بودی. حالا بیا برای جایزهات باهاش برات کئیپلا (کدوپلو) درست کردم.” هالووین واقعی رو اونجا حس کردم
circle