تاریخ [غیرمنقول] طبری: کشور!

حشمت جنگلبان مهربانی بود که با همسر مهربانش در جنگل‌های مازندران زندگی می‌کرد. او رفتارهای حیوانات را زیر نظر می‌گرفت تا بیشتر آن‌ها را بشناسد و بتواند از آن‌ها محافظت کند.
مثلا می‌دانست حیوانات قلمرو خود را با ادرار کردن مشخص میکنند. حشمت به همسرش می‌گفت حیوونا شه کِشِ ور درنه. (حیوانات در محلی که ادرار می‌کنند قرار دارند)
روزی پادشاه کره زمین که از حکومت مستقیم بر همه جا خسته شده بود تصمیم گرفت کره زمین را قطعه‌بندی کند ولی نمی‌دانست اسم هر محدوده را چه بگذارد. او تصمیم گرفت اولین کسی که از جلوی قصرش رد می‌شود را خفت کند و از او نامی برای محدوده‌ها بخواهد. از بخت بد یا خوب حشمت از آنجا رد می‌شد سربازان پادشاه او را گرفتند و به نزد پادشاه بردند. حشمت نمی‌دانست برای چه چیزی آنجاست. پادشاه از او پرسید: اگر تو پادشاه بودی و می‌خواستی همه جا را تقسیم کنی اسم هر محدوده را چه می‌گذاشتی؟ حشمت فکری کرد و بلافاصله گفت «کش‌ور»! پادشاه گفت احسنت بر تو واقعاً که اسم بامسمایی انتخاب کردی. بیا و با دختر من ازدواج کن‌‌. حشمت گفت نه مرسی من خودم همسر دارم. پایان

هشتگ‌ها: ،،،،،،،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

حاجی فیروز