یادمه بچه که بودیم، وقتی یکی از همبازیهای ضعیفتر، با یکی که قویتر بود، کارش به دعوا میکشید و یه کتک حسابی ازش میخورد و بعدش نمیتونست این حقارت رو تو خودش هضم کنه؛ یه جا کمین میکرد و تو موقعیتی – که فک میکرد طرف حواسش نیست – یه مشتی، لگدی، چیزی حوالهش میکرد و پا به فرار میذاشت. اما امان از اون کتکخوردنای بعد از اون جفتک انداختنش.
چیه؟ فک کردین منظورم به حملهی مسخرهی چن شب پیش اسرائیله؟ واقعاً چه ذهن سیاستزدهای دارین! فقط خواستم خاطرات بچگیمو براتون تعریف کنم. همین!
اینطور که بعد ترقه بازی اسرائیل قیمت طلا و دلار ریزش کرد، حساب کردم اگه چند بار دیگه به ما حمله کنه، ارزش پول ما از دلار بیشتر میشه 😂
جراید: نتانیاهو به مردم ایران وعده آزادی و آینده بهتر داد! از قم تا اصفهان؛ از شیراز تا تبریز!
مردم شیراز خطاب به بقیه شهرها: سِی کاکو حواسْتون باشه بیبینین کدوم میراث فرهنگیتونه ثبت جهانی نکِردین؛ زودی بیرین ثبتش کنین. بار قبلی هم وردُشتن سالاد شیرازی ما ره به اسم خودْشون ثبت کِردن گردنخوردهها 😤
قاضی: چرا با ماشین زدیش؟
مجرم: همیشه دوس داشتم عین GTA یه نفرو زیر بگیرم.
قاضی: اینکه دوس داشتی یه نفرو زیر بگیری، دلیل میشه اون کارو انجام بدی؟
مجرم: آخه آقای قاضی خودش تحریکم کرد.
مضروب: دروغ میگه آقای قاضی.
مجرم: دروغ نمیگم. خودم دیدم روی پیرهنش نوشته بود: Just do it. خب منم انجامش دادم دیگه!
قاضی: قانع شدیم! متهم تبرئه شد!
وقتی الهام علیف مَرده؛
وقتی میثم مطیعی تو تایلند میره هیئت؛
وقتی سیدجواد هاشمی از فیلم برهنهی گلشفته، غم چشاش رو کشف میکنه؛
یعنی دیگه به درد نمیخوره این دنیا؛ بیارزش شده.
پس اموالتونو بدین به من و خودتون رو از این چیزای بیارزش خلاص کنین.
سولفرد کوآندا نروژی، برنده مدال طلای وزنه برداری زنان المپیک پاریس که در تأمین مالی خود به مشکل برخورده، اظهار داشت که از سمت مسئولین کشور نروژ حمایت نمیشود و تصمیم فروش طلای المپیک را دارد.
به نظرم مسئولین کشورش کم کاری کردن. اگه بهش امکانات بیشتری میدادن و حمایت میکردن، شاید پناهنده میشد و وضعش بهتر بود.
#کیمیاعلیزاده_طور
دوران کاردانی یه درس داشتیم به نام مقاومت مصالح که جز سنگینترین واحدهای عمران و معماریه.
استادی که داشتیم آدم باسواد و پُری بود؛ ولی متأسفانه به لحاظ اخلاقی مشکل داشت و بالاترین نمرههاش همیشه برای یک تیپ خاصی از خانمها بود 🤮
زمانی که ما این واحد رو گذروندیم، دو تا گروه دیگه هم با ما همین واحد رو داشتن و امتحانمون یکی بود با اختلاف چند سوال سختتر که مربوط به ما میشد. من هیچ جای زندگیم بچهی درسخونی نبودم و همیشه از ذخایر ادراکی طول ترم استفاده کردم (همیشه شبای امتحان یا خوابیدم یا بازی کردم 😅)
خلاصه زمان اعلام نمرات، بالاترین نمرهای که این استاد به دانشجوهاش میداد (یعنی ۱۵) نصیب من شد! فکر کنم حسین شهبازی رو با شهناز حسینی اشتباه گرفته بود 😂
ان شاءالله که پزشکیان هم همینجوری گرهگشای مشکلات کشور باشه.
این جمعیتی که برای شهید جمهور اومدن رو به اسم جمعیت برانداز معرفی کنید؛ اونوقت میبینید که براندازا چشمشون شفا میگیره 🙂
تو تاکسی نشستم؛ یه خانومه داشت میگفت چیه این انقلاب؟! ما قبل انقلاب این داستانا رو نداشتیم که! ما رو بدبخت کردن همه جوره. اون موقع هیچ کس نمیدونست گرونی چیه اصلاً!
گفتم حاجخانوم تاریخ اینو نمیگه ها! گرونی داشتیم و ملت اون موقع هم ناراضی بودن.
گفت برو پسر! اینا مخ شما رو شستوشو دادن! من خودم اون روزا رو دیدم که چقدر حال همه خوب بود.
گفتم شما متولد چه سالی هستین؟
گفت ۵۵! (یعنی موقع انقلاب فقط ۲ سالش بوده!)
لبخندی زدم و سعی کردم از مسیر لذت ببرم 🙂
مامانم از تو آشپزخونه یهو داد زد:
یا حضرت سلیمان به دادم برس!
برگشتم گفتم چی شده؟
سمّ مورچه به دست بیرون اومد گفت: اتا خله ملیجه بکوشتمه
{ترجمه: (با عذاب وجدان) یه خیلی مورچه رو کشتم! }