ای دوست بیازار مرا هر چه توانی / دل نیست اسیری که ز آزار گریزد
– رهی معیری
تفسیر: شاعر آنقدر عاشق است که دچار مازوخیسم است و از یار میخواهد که او را آنقدر بزند که جان از دماغش بیرون بزند. پس عبرت بگیرید و دنبال عشق و این قرتیبازیا نروید که به فنای بزرگ میرسید و عاقبت عاشقان چه تلخ و سخت است!