+ به نام خدا همراه شما مخاطبین هستیم با یه کاندید انتخاباتی دیگه… جناب جهانگیری!
بفرمایید علت حضور شما در انتخابات چیه؟
_ به نام خدا… احساس تکلیف و خدمت!
+ صحیح، ولی هنوز یه دهه خدمت قبلیتون درد میکنه. فکر نمیکنید زوده برای خدمت جدید؟
_ نه اتفاقا دیر هم شده.
+ آها خب همین اول بفرمایید برنامهتون برای کنترل قیمتها چیه؟
_ به سوال خوبی اشاره کردید اما چون محرمانهس من کلی جواب میدم اونم اینکه برنامه داریم… از نوع خوبشم داریم.
+ خب ببینید این برنامه قبلیتون برای کنترل قیمتا بوده… مردم برن دعا کنن قیمتا بیاد پایین… برنامه جدید چی دارین؟
_ نه آقا اینا شایعهس ما کِی همچی حرفی زدیم خودمون خبر نداریم؟
+ دیوار حاشا بلنده … من خودمم ناهار رفیقمو خوردم به شرط نیامدن شما. الان اومدین زدم زیرش… زبونه… استخون که نداره گیر کنه… حالا اینا رو ولش کنین… اصلا رئیس جمهور اختیار داره یا نداره؟
_ این حرفا چیه آقاجان… معلومه که داره!
+ پس موقع ریاست جمهوری آقای روحانی چی بود هی میگفتن اختیار نداره؟
_ نه ببینید اون یه مسئله دیگهس!
+ چه مسئلهای؟
_ حالا الان جاش نیست بگیم.
+ نه الان ملت منتظرن بدونن رییس جمهور اختیار داره یا نداره. بگین!
_ گفتم که داره… عه دارن صدا میزنن برا عکس!
+ آقا کجا… وایسین ببینم چی شد؟ اختیار دارین؟ پس فردا نیاین بگین مختار نبودیم… کیان بودیم… وایسین… آقا… الووو!
بینندگان عزیز همونطور که دیدین متاسفانه زیرآبی رفتند و مصاحبه تموم شد… انشالله بعدا از خجالتشون درمیایم.
تا درودی دیگر بدرود…