موضوع انشا: کتاب!

به نام خداوند
در ابتدا ما از معلم خود سپاسگذار* می‌باشیم که این موضوع انشا را به ما داد تا ما از خوبی‌های کتاب بنویسیم.
در ابتدا باید بدانیم کتاب چیست و‌ چگونه؟
کتاب همان چیزهای کلفتِ رنگی است که در کتابخانه دیواری خانه صغرا خانم اینها با رنگ دیوارهایشان ست می‌باشد. و با آن‌ها به مادر ما فقر می‌فروشد.
کتاب همان چیزی است که دایی اردشیر هر بار که از مسافرت می‌آید برایمان هدیه می‌آورد. واقعا ما نمی‌دانیم شهرهای کشور سوقاتی‌های دیگری ندارند که دایی از همه جا برایمان کتاب می‌خرد؟
کتاب همان چیزی است که برادرمان همیشه جلوی خودش می‌گذارد تا بقیه فکر کنند دارد درس می‌خواند اما ما می‌دانیم که دارد در گوشی‌اش که لای آن گزاشته یک موش را قلقلک می‌دهد.
بله و کتاب همان چیزیست که همیشه یکی‌اش دم دست مادرمان می‌باشد و از روی آن نگاه می‌کند بعد از سرخ کردن پیاز باید چکار کند و همچنین اگر ما کار اشتباهی بکنیم یکی با آن وسط فرغ سرمان می‌کوبد.
کتاب همان چیزی است که اگر خوابتان ‌نمی‌برد کافیست یکی از آنها را باز کنید به چنان خواب عمیقی فرو می‌روید که با ظربات دمپایی مادرتان هم از خواب بیدار نمی‌شوید.
کتاب همان چیزی است که ما برای فرار از ضرف شستن و تمیز کردن اطاقمان به آن پناه می‌بریم بدین صورت که همیشه خود را در هال خواندن کتاب درسی نشان می‌دهیم تا کسی کاری به کار ما نداشته باشد. ما حتی در حال راه رفتن هم با خود کتاب می‌بریم تا کسی نگوید حالا که ایستاده‌ای فلان کار را بکن.
خلاصه کتاب یار مهربان همه ماست هرچی بلد هست به ما یاد می‌دهد بدون آنکه از ما شهریه بگیرد. ما باید به کتابها احترام بگذاریم و قَتر آنها را بدانیم. پایان.

*خب انشای بچه است دیگر؛ غلط دارد. بگردید بیشتر هم هست.

۴/۵ - (۸ امتیاز)
هشتگ‌ها: انتشارات،انشا،کتاب،کتابخوانی،موضوع انشا

۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

یحیی سنوار
اجاره و رهن لانه
keyboard_arrow_up